جدول جو
جدول جو

معنی کوچک تر - جستجوی لغت در جدول جو

کوچک تر
خردتر، اندک تر
تصویری از کوچک تر
تصویر کوچک تر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوچک ترین
تصویر کوچک ترین
خردترین، اندک ترین
فرهنگ فارسی عمید
(سَ تَ)
دهی از دهستان شهرمیان که در بخش مرکزی شهرستان آباده واقع است و 150 تن سکنه دارد. در نزدیکی این ده خرابه هایی از عهد ساسانیان وجود دارد. این ده را قصرزر نیز می گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(چِ شِ مَ حَلْ لِ)
دهی از بخش گوران که در شهرستان شاه آباد واقع است و 280 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
کفش... اصطلاح کفشدوزان، مقابل کفش بزرگ پا. کفشی که از اندازۀ طبیعی و معمولی کوچکتر باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ دِ)
خوش خلق و دردمند که به همه کس اختلاط گرم کند. (آنندراج). ملایم و سلیم. (ناظم الاطباء) :
دلا بزرگی کوچک دلان به جای خود است
اگر بزرگ بود آسمان برای خود است.
کاظم کاشی (از آنندراج).
، غمناک و مهموم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ سَ)
دهی از دهستان رودبنه که در بخش مرکزی شهرستان لاهیجان واقع است و 361 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ عَ)
دهی از دهستان علی آباد است که در بخش مرکزی شهرستان قائم شهر و در 1500گزی شمال غربی این شهر قرار دارد. در دشت واقع و هوای آن معتدل و مرطوب است. محصول آن برنج، غله، نیشکر، پنبه، کنجد و ابریشم است. این ده دارای 2690تن سکنه می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ تَ)
خردتر و کهتر. (ناظم الاطباء). خردتر. صغیرتر. اصغر. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کوچک شود، کم وسعتر و کم حجم تر، اندکتر. اقل، کم سن تر. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
ظاهراً نام یکی از عیاران و سرغوغاهای سیستان است. (از حاشیۀ تاریخ سیستان ص 307) : و کورکتر حکم کرده (بود) که کثیر را اندر این روز بکشند و با یعقوب را شتاب گرفته بود نماز دیگر به سرای کورکتر شد... (تاریخ سیستان ص 307 و 308)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
خردتر صغیرتر اصغر، کم وسعت تر و کم حجم تر، اندکتر اقل، کم سن تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
الأصغر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
Smaller
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
plus petit
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تاج گلی کرک مانند که بر ساقه ی نی باتلاقی پدید آید
فرهنگ گویش مازندرانی
کوچکتر
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
چھوٹا تر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
mais pequeno
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
kleiner
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
mniejszy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
меньший
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
менший
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
ছোটো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
più piccolo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
เล็กกว่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
mdogo zaidi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
daha küçük
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
より小さい
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
más pequeño
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
קטן יותר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
더 작은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
lebih kecil
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
छोटा सा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
kleiner
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
更小的
دیکشنری فارسی به چینی